45 ماهگی و خداحافظ 92 دوست داشتنی
داریم روزهای پایانی سال رو می گذرونیم....همه جا بوی عید میاد و همه جا شلوغه....مردم در حال خرید کردن هستند و انگار شهر زنده شده بعد یه زمستون حسابی... ما هم بی نصیب نیستیم و هرچند خریدها رو از قبل کرده بودیم ولی خوب بازم یه چیزهایی خریدیم که البته این بار بیشتر شامل حال تو شد و لباسهای تابستونی...... ماشین فلزی هم که از علایق شدیدته و دیگه وقتهایی هم که نیستی اگر ببینیم حتما برات می خریم و میذاریم در موقع لزوم بهت میدیم...... چند وقت پیش مامان جون موقعی که داشت می رفت مشهد ازت پرسید چی سوغاتی دوست داری برات بیارم....گفتی یه ماشین مشکی....مامان جون هم کلی گشته بود و یه ماشین مشکی خیلی خوشگل که یکی از قشنگ ترین ماشینهایی هست که تا حالا د...